شهدا زنده اند
من هم زائر بوده ام…؟!!!!!
بسم رب الحسین(ع)
شده ام از کَرَم فاطمه مهمان حسین (ع)
وقتی ناامیدی و چند روز بیشتر تا اربعینش نمانده
وقتی دلشکسته ای و زائران پیاده
یکی یکی از تو خداحافظی میکنند و راهی دیار عشق میشوند
وقتی به بی سر و پایی ات ایمان می آوری و باور میکنی که
در بین 25 میلیون زائر زیادی هستی
وقتی به خودت می قبولانی که کربلا
(آن هم اربعین، آن هم پیاده) جای تو نیست
وقتی دلت را آماده کرده ای که بسوزد، بمیرد، اما دم از رفتن نزند
وقتی مینشینی و محرم و صفر را که پشت سر گذاشته ای مرور میکنی
و میفهمی که انگار هر کاری که کرده ای
در این یک ماه و نیم حتی
به اندازه ی یک نیم نگاه ارباب
که خیلی هم از سرت زیاد است ارزش نداشته است …
دیگر از زندگی ناامید میشوی
دم به دم به زائران اضافه میشود
تو هنوز حتی به رفتن فکر هم نمیکنی
که ناگهان…
حرف میشود از رفتن…رفتن تو…
حرف میشود که برویم ….تصمیم میگیری که نروی
باز میشود که نه برویم توکل برخدا
باز حرف میشود که مرزها شلوغ است…
مرزها را بسته اند …
حرف میشود که نرویم خیلی ها برگشته اند از مرز
ناگهان چشم باز میکنی که در راه مرزی
اخبار دم به دم اعلام میکند برگردید…مرز بسته است
میروی …در ترافیک میمانی …
بر میگردی …. پشیمان میشوی…دور میزنی به سمت مهران ….
راه باز شده است …الله اکبر …
تا نقطه صفر مرزی بی هیچ مشکلی پیش میروی …
سربازهای مرز میگویند مرز عراق بسته است …
برنمیگردی اما ناامیدانه به نقطه های دور دست که کربلاست نگاه میکنی
نگهان با یک یا حسین راه باز میشود
میروی …بی هیچ مشکلی وارد مرز عراق میشوی
میروی … همه چیز را ارباب مهیا کرده …
میگفتند خیلی ها وارد مرز عراق شدند اما چون وسیله ای نبوده که آنها را ببرد برگشته اند
با قبول همه ی سختی ها میروی اما … آقای مهربانی ها همه چیز را مرتب در جایش چیده
ماشین ها در مرز ایستاده اند و منتظر مسافرها هستند
میروی میروی میروی
محل استراحتت مهیاست….ارباب انگار منتظرت بوده
هرروزت به خوبی میگذرد …
اربعین کربلا هستی… تویی که انقدر ناامید بودی…
ارباب تمام نگاهش به تو بوده و ….
زائر دلتنگ کربلا…. باز هم زود قضاوت کردی …!!!
آن هم در مورد کرم ارباب…
آقا جان به لطف خدا و کَرم شما و نگاه مادرتان و عنایت ام المصائب(زینب کبری) اربعین مهمانت بودیم ارباب…
مهمانی خوبی بود … اما مهمان خوبی نبودیم
آقا ببخش کم گذاشتیم
دعا گوی همه ی دلشکسته ها بودم
حدیث (2) امام باقر علیه السلام:
اِنّ الحُسَينَ صاحِبَ كَربَلا قُتِلَ مَظلوما، مَكروبا عَطشانا، لَهفانا فآلَى اللّهُ عَزَّوَجلّ عَلى نَفسِهِ اَن لا ياتيَهُ لَهفانٌ و لا مَكروبٌ و لا مُذنِبٌ و لا مَغمومٌ و لا عَطشانٌ و لا مَن بِهِ عاهَةٌ ثُمَّ دَعا عِندَهُ و تَقَرَّبَ بِالحُسَينِ بنِ عَلىٍّ علیه السلام اِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ إلاّ نَفَّسَ اللّهُ كُربَتَهُ وَ اَعطاهُ مَسأَلَتَهُ و غَفَرَ ذَنبَهُ وَ مَدَّ فى عُمُرِهِ وَ بَسَطَ فى رِزقِهِ فَاعتَبِروا يا اُولـِى الاَبصار؛
حسين، بزرگ مرد كربلا، مظلوم و رنجيده خاطر و لب تشنه و مصيب زده به شهادت رسيد. پس خداوند، به ذات خود، قسم ياد كرد كه هيچ مصيبت زده و رنجيده خاطر و گنهكار و اندوهناك و تشنه اى و هيچ بَلا ديده اى به خدا روى نمى آورد و نزد قبر حسين علیه السلام دعا نمى كند و آن حضرت را به درگاه خدا شفيع نمى سازد، مگر اينكه خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده مى كند و گناهش را مى بخشد و عمرش را طولانى و روزى اش را گسترده مى سازد. پس اى اهل بينش، درس بگيريد!
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج10 ، ص239 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 98، ص46.ح5
احترام به آقا امام زمان عج
در اولین روزهای پس از فتح خرمشهر پیکر 25 تن از شهدای عملیات آزادسازی خرمشهر را به شیرازآورده بودند پس از اینکه جمعیت حزب الله بر اجساد مطهر این شهیدان نماز خواندند علمای شهر،مسئولیت تلقین شهدا را بر عهده گرفتند. هنگامیکه من به درون قبر یکی از این عزیزان رفتم و شروع به خواندن تلقین نمودم با صحنه ای بس عجیب و تکان دهنده مواجه شدم،
تا جائیکه تلقین را نیمه کارهرها کردم و از قبر بیرون آمدم، ماجرا از این قرار بود که هنگام قرائت نام مبارکه ائمه (ع) در تلقین، به محض اینکه به نام مبارک حضرت صاحب الزمان (عج) رسیدم، دیدم که شهید انگار زنده است،
چشمانش باز شد و لبخندی زد.
راوی: آیت الله حائری شیرازی
منبع:کتاب حدیث عشق
شهید صیاد شیرازی
مراقب تک تک هزینه هاییکه در ارتش خرج می شد، بود.
یک وقت می آمد و می گفت که فلان جلسه، همه اش اداری نبود، حرف شخصی هم مطرح شد؛ هزینه جلسه را بنویسید به حساب من. لیست تمام تلفن های شخصی خودش را هم داشت.
شهید صیاد شیرازی همیشه می گفت دو راه داری:
یا می توانی مثل همه ای باشی که می ریزند و می پاشند و دغدغه نان ندارند. در این صورت می توانی به خودت بگویی حالا که من فرمانده ام و همه گوش به فرمان من هستند، اصلاً گم نامی یعنی چی؟
یا این که می توانی خودت را بیندازی وسط میدان، تن به بلا بسپاری، غم دیگران را گوشه دلت قاب کنی و بدون گلایه از مشکلات، عزم کنی با آنها بجنگی .
- مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر در شهید